#بی_هوا_دلسپردم_پارت_45


باصداي گوشيم ازخواب پريدم

باچشماي بسته دنبالش بودم که بالاخره زيره تخت پيداش کردم

وااين زيرچيکارميکرد

گرفتمش و يه نگاه به صفحه گوشيم انداختم

ترساس اي خدانکشتت دختره مزاحم

جواب دادم

من:اي دردبگيري بيشعورچي ميخواي ازجونم تو

ترساباصداي بلندگفت:معلوم هس کدوم گوري رفتي تو

من:خفه به توچه اومدم مسافرت

ترسا:جدي بيشعورچرانگفتي

من:فرصت نشد

ترسا:زهرمارو فرصت نشدکي مياين؟

من:يه هفته ديگه

ترسا:آهاباشه خوش بگذره عن خانوم

من:ميگذره کونت بسوزه

ترسا:دختره ميمون کون عمت

romangram.com | @romangram_com