#بی_هوا_دلسپردم_پارت_46


من:باشه کاري نداري

ترسا:نه خيرگمشو

من:خدافظ

گوشيوقطع کردم انداختم روتخت ازخواب بي خوابم کرد

الان مگه خوابم ميگيره

دردبگيري دختره خر

باغرازجام بلندشدم رفتم دسشويي عملياتوانجام دادم اومدم بيرون به ساعت نگاه کردم

12ظهرازساعت9تاالان خوابيدم خستگيم دررفت

رفتم پايين کسي نبود

فقط روهام روکاناپه خسته خوابش برد

رفتم سمت آشپزخونه بله اينجان چه بوييم راه انداختن

من:به به چه عطروبويي

مادرجون:خوب خوابيدي دخترم؟

من:آره قربونت برم

مادرجون:خدانکنه

من:ناهارچي داريم؟

romangram.com | @romangram_com