#بی_هوا_دلسپردم_پارت_122
باکلي غرغرازجام بلندشدم و رفتم سمت دسشويي
عملياتوانجام دادم چندمشت آب ريختم روصورتم و رفتم بيرون
سريع رفتم تواتاق يه مانتومشکي کوتاه گشاد
مدلش بود
بايه شلوارآبي فيروزه اي دمپاگشادو شال فيروزه اي پوشيدم آرايش خيلي کمي کردم وسيله هامو برداشتم و رفتم توهال
مامان:اومدي رهاجان بياصبحونه بخورضعف ميکني
رفتم سرميزيه ليوان چايي خوردم باچندتالقمه نون و پنير
مامان:خوردي عزيزم؟
من:آره
يه قرص گرفت طرفموگفت:بياقرص ماشين
ازش گرفتم بايه ليوان آب خوردم
هييي داريم ميريم چقدخوش گذشت
ازآشپزخونه اومدم بيرون
بابا:خب حاضرين؟بريم؟
موافقت کرديم
مادرجون کلي برارفتمون غصه خوردبغلش کردم بوسش کردم و يکم باهاش حرف زدم که بهترشد
romangram.com | @romangram_com