#بی_هوا_دلسپردم_پارت_123


بلاخره ازهردوشون خدافظي کرديم و سوارماشين شديم

خيلي خواب داشتم سرموگذاشتم روپنجره چشاموبستم که نفهميدم چطوري خوابم برد

......

باصداي روهام ازخواب بيدارشدم

روهام:خواهري نميخواي بلندشي؟رهاعزيزم بلندشوديگه بلندشوبربم نهار

من:مامان و باباکجان؟

روهام:رفتن ساندويچ بگيرن منتظرماهستن

من:باشه بريم

باروهام رفتيم توساندويچ فروشي و پيش مامان اينانشستيم

روهام:باباجان داريم ميريم من پشت رول ميشينم شماخسته شدين

بابا:نه نشدم

مامان:عه اين چه حرفيه چشات قرمزه مشخصه خسته اي

روهام:آره من ميرونم

بابا:باشه بابادستت دردنکنه

روهام:مخلصم

من:مامان ساندويچ چي سفارش دادين؟

romangram.com | @romangram_com