#بی_هوا_دلسپردم_پارت_11
مامان:ازدست تو
بابا باخنده گفت:الحق که دخترخودمي
من يه چشمک زدموبراش بوس فرستادم
مامان:بله صددرصد هردوشکمو
من:مادرمن نگواينجوري هيکلونگاحال کن
مامان پشت چشمي نازک کردوگفت:بسه حالاشروع کنين يخ کرد
هممون شروع کرديم به غذاخوردن
بعدغذارفتيم فيلم ديديم جاتون خالي کلي گفتيم خنديديم که بالاخره بابابلندشدوگفت:من خيلي خستم ميرم بخوابم
منم بلندشدموگفتم:منم ميام
بابا:کجا؟
مامان:کجابسلامتي
من:بغل باباجونم
مامان:اونوقت من کجابخوابم؟
من:بغل آقاپسرت
بعدم بدورفتم تودسشويي کاراي لازموانجام دادم مسواک زدمورفتم تواتاق باباخودموانداختم روتخت ساعت11بود
باباهم بعدازچنددقيقه اومد
romangram.com | @romangram_com