#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_7

تو باید بعد از من اینجا رو بچرخونی

بهرام با چشمانی متعجعب به او نگاه کرد

چرا تعجب می کنی ، کارت عالیه ، تو باید به فکر آموزش دادن دیگرون باشی

سپاسگزارم

مربی باز دستی به شونه بهرام زد ، از کنارش گذشت ، بهرام همچنان با لبخندی که در نگاهش بود او را دنبال کرد ، ساکش را روی شانه انداخت ، راه افتاد ، دوستانش پشت سر او راه افتادند ، سینا خودش را به او نزدیک کرد و با کنجکاوی پرسید

مربی چی می گفت ؟

بهرام با شوق جواب داد :

برای مربی گری parkour اسم منو رد کرده

مهشاد خودش را انداخت وسط ، دستش را دور گردن او انداخت ، بهرام کمی خم شد ، مهشاد با شادی گفت :

آخرش یکیمون یه چیزی شد

شهرام با صدای بلند گفت :

زنده باد خودمون

چهار تای زدند زیر خنده و سینا با خوشحالی عینکشو توی تاریکی از روی چشم برداشت و با هیجان گفت :

پس برای نوشیدن یه بهونه پیدا کردیم

romangram.com | @romangram_com