#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_64
- منظورتونه چیه ؟
- من باید مطمئن باشم که شما همه ی اتفاقات رو به من گفتید
- مطمئن باشید که کامل گفتم
- و اینکه چه چیزهای برداشته ؟
اینبار دیگر آسمان نتوانست جلوی خودش را بگیرد و با لحنی خشن و صدای بلند
- مثل اینکه متوجه نیستید ؟! من اصلا نمی دونم دوستم کاری کرده یا نه فهمیدید آقا ؟
سهرابی متعجب از صدای بلند او تک خنده ای کرد
- بله خانم چه خبره ؟
- شما مثل بازجوها صحبت می کنید ، من قبلا باز جوی شدم
- بله خانم خبر دارم ، من پرونده شما رو خوندم ، فردا دادگاه شماست و امکان داره همون فردا همه چی تموم بشه
آسمان با چشمانی پر از امید به او چشم دوخت و با صدای آرام پرسید :
- یعنی فردا من آزاد میشم ؟
سهرابی در حالی که وسایلش را درون کیف بر می گرداند
romangram.com | @romangram_com