#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_60
- اینجا میمونه اونم امشب، غیر ممکنه
- چرا میمونه.
- من براش وثیقه میزارم
مرد پلیس با بی تفاوتی گفت:
- هیچ راهی نیست، دختر شما شاکی خصوصی دارد و جز او همدستش رو هم معرفی نمی کنه
طناز با صدای محکم گفت:
- دختر من کاری نکرده که همدست داشته باشد.
مرد پلیس با پوزخند گفت:
- شما از کجا می دونین.
طناز دیگر نتوانست خوددار باشد با فریاد و صدای محکم گفت:
- چون دختر منه و من بزرگش کردم
آسمان با ترس به بازوی مادرش چنگ می زد، ترسیده بود و غم هم به دلش نشسته بود او کاری کرده بود که مادرش به این شکل فریاد بکشد، مرد پلیس با تک خنده ای گفت:
- پس خوب دخترتون رو بزرگ نکردید
romangram.com | @romangram_com