#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_49
- چرا زنگ زدی ؟
- پدر بیا اینجا
آسمان با صدای ضعیف گفت :
- من دوستمو پیدا می کنم
- یه گردنبند دزدیدن
آسمان هنوز روبروی مرد بود و با چشمانی بیقرار و صدای بغض گرفته گفت :
- احتیاج به پلیس نبود
- آره بابا ییکیشون رو گرفتم
آسمان چانه اش لرزید :
- منو گرفتی ؟
مردجوان گوشی را قطع کرد و به آسمان چشم دوخت با بغض و چونه ای لرزان پرسید :
- چرا به پلیس زنگ زدی ؟
مردجوان تنها نیم نگاهی به او انداخت و رو به زوج جوان کرد و بالبخندی مصنوعی گفت :
- ببخشید مغازه تعطیله
romangram.com | @romangram_com