#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_41

شهره لبخندی زد و با احترام گفت :

- سلام خانم

زن دست از کارکشید و با لبخند به او نزدیک شد

- خانم نه عزیزم منو طناز صدا کن

- ولی ؟!

- اینطوری بهتره خانم که می گی احساس پیری می کنم

- باشه طناز جون

- آسمان من همش داره از تو حرف می زنه

طناز نگاهی مهربان به دخترش کرد ، شهره لبخندی به آنها زد و طناز ادامه داد

- پس تو اون دختری هستی که تازه به کلاس اروبیک اومدی ؟

- بله

و بعد هم رو کرد بطرف آن زن دیگه و با لبخند گفت :

- سلام

زن هم لبخندی به او زد

romangram.com | @romangram_com