#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_166


مرد چهارمی با اسم سهراب تقریبا همسن تیموریان بود ، با صورتی که جای جوشهای جوانی بر روی آن دیده میشد ، پرونده ای را باز کرد و با چشمانی عصبی کلمات را از هم می گذراند

به جز این پرونده های دزدی که مجهول هستند و ما نمیدونیم که اون دزدی ها کار زن بوده یا مرد، ولی دزدی از خونه ای که یک زن این کار رو کرده بود هم هست که باید پیگیری بشه

تیموریان سری تکان داد و با صدای عصبانی گفت:

به جز رنگ رودشامبر و ماسک روی صورتش دیگه اون پلیسا چیزی ندیدن

نه متوجه چیز دیگری نشدن

خبر دیگری هم در مورد دزدی زنی بوده ؟

فعلا که خبری از دزدی جدید از یک زن نشده

من پرونده دزدی های مجهول رو فعلا دنبال می کنم

مرد جوان سبزه رو با تمسخر گفت:

هر چقدر که این دزدی ها بیشتر میشه ما کمتر مدرک پیدا می کنیم.

تیموریان از جا برخاست و با صورتی سرخ از خشم به دیگران گفت:

من در مورد بهرام زادمهر مطمئنم ، من هیچوقت اشتباه نمی کنم.

و با سرعت اتاق را ترک کرد.فصل چهارم


romangram.com | @romangram_com