#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_167

اتاق مربع کوچکی بود، چهار تن کارآگاه حرفه ای پشت یک میز مستطیل شکل نشسته و هر کدام اطلاعات خود را بیان می کرد ، در این میان سه کارآگاه دیگر از تیموریان جوانتر بودند ، مردجوان سبزه روی به تیموریان گزارش می داد

در دوماه گذشته سه شهرومند مهم ما متضرر شدن ، گاوصندوق شون خالی کردن

تیموریان با حالتی عصبی به صورت او چشم دوخته بود.

سیاوش من مطمئنم که همه این کارها، کار بهرام ایروانیه

یک مرد جوان دیگر که سنش از مرد قبلی بیشتر بود، با صورتی بزرگ و بینی پهن اسم او مهرداد بود

تو چطور میتونی ثابت کنی کار خودشه؟

من مدرکی ندارم ولی حس ششمم میگه

ما چندین بار او را زیر نظر گرفتیم ولی نتونستیم هیچ مدرکی بدست بیاریم

ولی من مطمئنم کار خودشه

مرد چهارمی با اسم سهراب تقریبا همسن تیموریان بود ، با صورتی که جای جوشهای جوانی بر روی آن دیده میشد ، پرونده ای را باز کرد و با چشمانی عصبی کلمات را از هم می گذراند

به جز این پرونده های دزدی که مجهول هستند و ما نمیدونیم که اون دزدی ها کار زن بوده یا مرد، ولی دزدی از خونه ای که یک زن این کار رو کرده بود هم هست که باید پیگیری بشه

تیموریان سری تکان داد و با صدای عصبانی گفت:

به جز رنگ رودشامبر و ماسک روی صورتش دیگه اون پلیسا چیزی ندیدن

نه متوجه چیز دیگری نشدن

romangram.com | @romangram_com