#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_159

به بهرام بالای سرش نگاهی انداخت و زیر لب با خود گفت :

چرا باید به او اعتماد می کردم

سرش را با استرس تکان داد

دیوونه شدم

بهرام روی میز خم کرد و رو یانگی کرد

برای اینکه عادلانه باشه ، در بازی اول شما با مهره سفید بازی می کنید و در بازی بعد دوشیزه زادمهر با آقای آناند سفید بازی می کنه

یانگی قبول کرد و همینطور آناند ، بهرام نگاه مطمئنی به آسمان انداخت ، استرس را در چشمان او دید ، سری برایش تکان داد و چشمکی به او زد بعد به کناری رفت ، بازی سر ساعت 9 شب شروع شد ، یانگی مهره ی جلوی وزیر را باز کرد و در حرکت بعد وزیر را به صورت اریب تا اوسط صفحه به جلو راند و در مقابل از دست دادن یک پیاده دو خانه جلو رفت

یانگی زیر لب با خود حرف می زد

من این دختر رو به راحتی می برم

سرش را بلند کرد و به آسمان نگاه کرد و دید او خوب به صفحه چشم دوخته ، آسمان بدون اینکه مهره ای را حرکت بدهد ، از جا بلند شد ، یک خدمتکار برای او از میان جمعیت راهی باز کرد که به آن طرف سالن برود ، آناند با انگشت روی میز می کوبید ، حدود صد و پنجاه تن تماشاچی منتظر آمدن آسمان بودند تا بازی شروع شود ، او روبروی آناند نشست او با تمسخر پرسید :

خانم کوچولو هنوز یانگی رو شکست ندادی ؟

آسمان با ناز به او گفت :

دارم روی یانگی کار می کنم

بعد روی صفحه شطرنج خم شد و پیاده وزیرش را دو خانه به جلو راند ، آناند نگاهی به او انداخت و دندانهایش را روی هم سابید ، آناند می خواست پیش از یانگی این دختر زیبا را شکست بدهد ، آناند مهره وزیرش را چهارخانه به جلو راند ، آسمان نگاهی به صفحه شطرنج انداخت ، و به طرف سالن قبلی رفت ، آسمان روبروی یانگی نشست و وزیرش را چهارخانه به جلو برد ، کمی سرش را بلند کرد ، بهرام در کنار تماشاچیان روی صندلی نشسته دید ، بهرام خیلی خونسرد به او نگاه می کرد و لبخند ملایمی به او زد ، یانگی بدون هیچ تردیدی فیل سفیدش را در ستون مورب صفحه به جلو راند دو دقیقه بعد، پشت میز آناند ، آسمان فیل سفیدش را در ستون مورب به جلو کشید، آناند مهره شاه را حرکت داد، آسمان از جا بلند شد و به آن طرف سالن رفت، آسمان هم مهره شاهش را حرکت داد، یانگی متعجب غرواند کرد.

romangram.com | @romangram_com