رمان بی گناه محکوم شدیم

#بی_گناه_محکوم_شدیم_پارت_119

من تو رو اینطور کردم نه ؟

البته

سمندریان لبخندی به او زد

ولی تو توی دو سال گذشته منو شگفت زده کردی

ممنون براش مشتری داری ؟

همین امروز

تک خنده ای کرد

از کشور خارج که نمیشه

نه یه کلیکسیونر داخلی

عالیه تو که اصول منو می دونی

بله پسر جون می دونم

بهرام بطرف کتش رفت ، دو دستش را به داخل استین ها کرد و با یک حرکت تن کرد

پس پول هر دو رو بریز به حسابم ، من یه چند روزی نیستم

سمندریان با کنجکاوی به او نگاه کرد

romangram.com | @romangram_com