#بناز_پارت_94

: گوشی رو بده

فریبا : گناه داره دعوا نکنی ها

: بده من دیونه

فریبا گوشی رو داد : کاری داشتی

آرش : سلام ، خوبی بناز

: مگه دکتری

آرش : نه فقط می خواستم ببینم عصبانی

: خوب باشم تو رو سنن

آرش : کیومرث برام تعریف کرد توی اتاق چی گذشته ، می دونی رئیس حراست در موردت چی گفته

: نه

آرش : گفته اگه همه دختر ها اینطوری بودند دیگه نیازی به من نبود که اینجا بشینم ، شماها دیگه جرات نمی کردید در موردش فکر کنید چه بشه که دعوا کنید .

: خوب

آرش : ترابی حسابی پکر شده

: حقش اگه اونجا نمی خواست زبون بریزه کاریش نداشتم

آرش : یک نفر می خواهد باهات حرف بزنه

: کیومرث

آرش : آره می خواهد ازت عذرخواهی کنه


romangram.com | @romangram_com