#بناز_پارت_83

: فکر من و نکردی دیگه مردم از تنهایی

فریبا : نه که خیلی تنها بودی با اون آرین گردن کلفت

: دو روزه رفته

فریبا : الهی بمیرم برات چقدر دل تنگ شدی

: آره دلم براشون خیلی تنگ شده

فریبا : فقط برای آرین

: فریبا تو که می دونی آرین حکم برادرم و داره نه چیز دیگه

فریبا : مطمئنی اونم همین احساس و داره

: آره

فریبا : از کجا می دونی

: از اونجایی که از یک دختر خوشش اومده

فریبا : خوب مسئله عشقی شد

: آره یکی از همکاراش قرار شد عید بریم خواستگاری

فریبا : آخ جون عروسی

: کی حالا خواست تو رو دعوت کنه

فریبا با یک نازی چشم نازک کردنی : از خداتم باشه من بیام عروسی آرین باید جلوی پام گوسفند بکشی

: پاشو پاشو زیادی خودت و تحویل نگیر .


romangram.com | @romangram_com