#بناز_پارت_38
زانیار : خوب دیگه مزاحم نمیشم بهتر به درستون برسید .
: بازم بابت اون روز معذرت می خواهم
زانیار : این چه حرفیه شما هم جای ...
بهش نگاه کردم دیگه ادامه حرفش و نزد و رفت : جای کی ؟
با رفتنش ذهن منم با خودش برد نمیدونم چرا ولی ازش خیلی خوشم می اومد .
بناز کجایی ؟
: چیه بسام
بسام : کجا بودی ؟
: تو فکر
بسام اومد کنارم نشست : می تونم امیدوار باشم داشتی به من فکر می کردی
: نه چون اصلاً به تو فکر نمی کردم .
بسام اخم هاش و کرد توی هم : خوب بهتر بقیه فیزیک و بهت یاد بدم . کاش بجای یاد دادن فیزیک بهت درس عاشقی می دادم تا عاشقم بشی
: این و یادت باشه آدم عاقل هیچوقت عاشق استادش نمیشه
بسام : فقط دلم می خواهد یک روز بفهمم تو عاشق شدی من می دونم تو
: البته توی خانواده شما ارثی که بزور می خواهن یکی رو عاشق خودشون کنن . ما دخترهای کرد فقط یک بار عاشق میشیم نه چند بار
بسام : شما دختر کرد فقط اجازه داری عاشق من بشی
: عاشق هر کی بشم ، عاشق تو نمیشم
romangram.com | @romangram_com