#بناز_پارت_128
: آرش تو حرف های من و یادت رفته نه
آرش بلند بلند خندید : نه عزیزم
: زهر مار
آرش : خواب از سرت پرید
: بله اگه اجازه بدید یک چیزی بخورم
آرش : نمی خواهد چیزی بخوری چون ناهار نمی تونی بخوری
: دیگه امری ندارید .
آرش : چرا مراقب خودت باش هر روزم بهم زنگ بزن دلم برات تنگ میشه .
: کار نداری آرش
آرش : نه خداحافظ
گوشی رو قطع کردم :سلام آرین جون
آرین : سلام بناز جون باز چی میخواهی
: آرین
آرین : بله ، حرف تو بزن زیاد روی خودت فشار نیار
: آرین من گرسنه ام
فریبا : کفت بخوری می خواستی نخوابی با من آرین صبحانه بخوری
با اخم به فریبا نگاه کردم : تو دوستی منی یا این
romangram.com | @romangram_com