#بناز_پارت_121
: تو هیچی در مورد من نمی دونی آرش
آرش : میدونم چیز زیادی در مورد تو نمیدونم ، بناز می خواهم بدونم
: آرش من دیگه نمی تونم عاشق بشم
آرش : فقط می خواهم دوستم داشته باشی
: دوست دارم مثل آرین ، مثل بسام
آرش : یکم بیشتر از اون ها
: آرش می خواهم بهت یک چیزی رو بگم که دیگه راحت بشی
آرش : بگو ، ولی بدون از دوست داشتنم کم نمیشه
: من و زانیار عاشق هم بودیم و همو می پرستیدیم. درسته زمانش کوتاه بود ولی من خیلی دوستش داشتم خیلی زیاد آرش ، هیچ وقت دیگه نمی تونم کسی رو مثل اون دوست داشته باشم
آرش : حتی اگه تلاش کنی !
ایستادم و بهش نگاه کردم : آرش باور کن نمی تونم ، قلب من فقط برای اون میزنه همین
آرش : اون ازدواج کرده رفته
: براش آرزوی خوشبختی کردم که همیشه خوشبخت باشه
آرش : اگه اون هیچ وقت برنگرده چی ؟
: بازم منتظرش میشم آرش ، اون یک توضیح به من بدهکاره
آرش : خیلی دوست دارم ببینمش
: به عکس های عروسی خواهرت یک سری بزن حتماً اونجا هست .
romangram.com | @romangram_com