#بناز_پارت_120
: خوب آرش بیا این هدیه تولدت
آرش خوشحال گرفت : وای مرسی
همون طور که باز می کرد تشکر می کرد با دیدن یک پستانک به من نگاه کرد : خیلی نامردی بناز !!
کیومرث : بیا اینم از طرف من و بهرام
آرش کادو اون دو تا رو باز کرد مای بی بی بود .
آرش : یادم باشه تلافی کنم .
همه خندیدند . دست کردم از توی کیفم و هدیه اش و در آوردم : بیا تولدت مبارک
آرش خندید و کاغذ کادو رو باز کرد و با دیدن ادکلن ,خوشحال درش و باز کرد و بوش کرد : معرکه است بناز معرکه !
: قابلی نداره .
فریبا یک پیراهن بهش داد و کیومرث یک کتاب داد,, چگونه با دختران رفتار کنیم!!! . همه با دیدن اسمش خندیدن . بهرام یک ساعت داد .
بسام و آیلین یک گوشی خیلی زیبا بهش دادند .
بالاخره مهمونی تموم شد و همه آماده رفتن شدیم . کیومرث و بهرام و فریبا جلو رفتن. بسام و خانمش جلوی ما بودند ، من و آرش با هم ، هم قدم شدیم .
آرش : بناز مرسی که اومدی
: خواهش می کنم
آرش : ببخش توی زندگیت دخالت کردم
: نه چرا ناراحت بشم
آرش : تو عاشق زانیار بودی و میدونم که هنوز هستی
romangram.com | @romangram_com