#بناز_پارت_117
آرش : آره من حسودم !
شمع ها رو روشن کرد تا اومد خاموش کنه : آرش آرزو کن حتماً امشب آرزوت برآورده میشه
آرش : چشم هاش و بست و بعد شمع و فوت کرد شمعش شماره 20 نشون می داد
چاقو رو برداشت برش داد و با چنگال یک تکیه از کیک برداشت ، آیلین منتظر بود آرش کیک و توی دهن اون بذاره ، ولی آرش چنگال و سمت من گرفت : دوست دارم اول تو بخوری
خندیدم : خواهرت مقدم تره
آرش : نه دوست دارم اول تو بخوری
دهنمو باز کردم و کیک و خوردم, همه دست زدن
کیومرث : یا الله بناز تو هم تو دهن آرش کیک کن
: مگه عروسیه
بهرام : زود باش دیگه ، اَه که شما دختر ها چقدر ناز می کنید .
: من تو دهن آرش کیک نمیذارم .
آرش مظلومانه نگاهم کرد : شب تولدمه برای اینکه بهم خوش بگذره بناز ، بناز
همه خندیدند..
فریبا : مرد بچه! خوب دهنش کن دیگه!
منم چنگال و برداشتم و یک تیکه از کیک و تو چنگال زدم ، آرش منتظر بود دهنش کنم دهنش و باز کرد ، منم چنگال و بردم نزدیک دهن آرش ولی بسام سریع سرش و آورد جلو و کیک و گاز زد .
آرش : بسام خیلی نامردی فامیل تو دیدی خودت و لوس کردی
آیلین : خوب کردی بسام ، دلم خنک شد
romangram.com | @romangram_com