رمان بناز

#بناز_پارت_104

: راست میگی آرین

آرین : بله

: خوب مرسی پس ما مشکل مون حل شد فردا صبح خونه باپیرم

آرین : از دست تو من چیکار کنم بناز

: آرین من که دختر خوبیم

آرین : مگه خودت از خودت تعریف کنی حالا قطع کن که جریمم می کنند

: قربونت برم خداحافظ ،...

فریبا پاشو پاشو باید بریم خرید

فریبا : خرید چی

: می خواهی دست خالی بری تولد آرش

فریبا : برنامه درست شد

: آره آرین امشب میرسه ماهم فردا صبح وسایلمون جمع می کنیم و می ریم خونه باپیر .

فریبا : آخ جون دمت گرم

به آرش زنگ زدم و گفتم ما می تونیم بریم تولدش ، کلی خوشحال شد .

با فریبا رفتیم خرید من براش یک ادکلن خوش بویی خریدم ، فریبا هم یک پیراهن خرید .

فردا صبح ساعت 10 وسایلمون و جمع کردیم و رفتیم خونه باپیر .

با دیدن آرین کلی ذوق کردم و حسابی چلوندمش!!!


romangram.com | @romangram_com