#بناز_پارت_103

آرش : خاطرت جمع .

به آرین زنگ زدم : سلام آرین جون

آرین : باز چی می خواهی که جون به آخر اسمم اضافه کردی

: خیلی بدی من فقط وقتی کارت دارم جون میشی

آرین : آره دیگه غیر از این ، حالا کارت و بگو چون کار دارم

خودم و لوس کردم: آرین جون آرش که در موردش بهت گفته بودم

آرین : خوب

: تولدش

آرین : به من چه مربوطه حتماً باید کادو تولد براش بگیرم

: لوس نشو گوش کن

آرین : امر بفرمائید

: من کلید خونه باپیر رو می خواهم

آرین : برای چی کاری

: برای اینکه تو باید برای جمعه صبح بیای دنبال من و فریبا

آرین : خوب این چه ربطی به کلید داره

: ربطش اینکه آرش ما رو برای شام دعوت کرده ولی وقتی خوابگاه باشیم نمی تونیم بریم ولی اگه از خوابگاه بریم خونه باپیر می تونیم شب بریم بیرون

آرین : من شب میرسم اونجا


romangram.com | @romangram_com