#بناز_پارت_100

استاد شیبانی بهش نگاهی کرد : ایرادی نداره می تونید تعطیل کنید . فقط به سایت من یک سریع می زنید و تمرین های عیدتون انجام بدید کسی بدون تمرین نیاد سر کلاس .

همه از کلاس خارج شدن منم عصبانی وسایلم و بداشتم که از کلاس برم بیرون

استاد شیبانی : خانم آفرین با شما کار دارم .

سرم جام ایستادم و به آرش و فریبا : شما برین

همه از ترسشون سریع کلاس و ترک کردند . ولی من از جام تکون نخوردم . اومد جلوم ایستاد :

چرا گربه آورده بودی توی کلاس از مارمولکت گذاشتم ولی از این یکی نمی تونم بگذرم

: کار من نبود استاد من به گربه حساسیت دارم

استاد شیبانی : اون مارمولک چی ؟

تو چشم هاش نگاه کردم : اون کار من بود

استاد شیبانی : تو زیادی زبون داری





استاد شیبانی : تو زیادی زبون داری

: کجا زبون دارم

:از اونجایی که همه استادهای دانشگاه فهمیدن جلوی رئیس حراست زدی تو گوش اون ترابی بدبخت و گفتی اینم بزارین توی پرونده ام

خندیدم

استاد شیبانی : خنده ام داره ، فقط مراقب باش کار دست خودت ندی ، چون احساسم میگه ترابی بد کینه ای ازت به دل داره


romangram.com | @romangram_com