#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_79

- دقیقا چرا باید برام تو شرکت این مرتیکه وحشی کار پیدا کنی؟

مامان فرشته - به نظرت من حرفم کجا برو داره؟

سارا - دلت هم بخواد منشی شخصی پسرداییم باشی.

دم دستی ترین چیز ممکن یعنی همن قندون یادگار مادر مامان فرشته رو به دست گرفته آماده پرتاب شدم که مامان با حرص قندونو از دستم گرفت.

مامان فرشته - آمین منطقی باش ، تیام هیچ وقت محیط کارو با خونش اشتباه نمیگیره ، در ضمن اون نمیدونه که منشیش رو من معرفی کردم ، بعضی وقتا آدم باید از نفوذش استفاده کنه.

آهو - آمین تو مجبوری این یه سالو با اون غول بیابونی بسازی ولی کار کردنت بحثش جداست ، تو نمیتونی هیچ وقت همچین موقعیت تاپی رو پیدا کنی ، پس بهتره منطقی باشی.

- اوف ، من چی میگم شما چی میگین ؟ تا خونه بابام بودم از بابام خوردم حالا هم که خونه اون مرتیکه ام از اون ، ازش متنفرم ، اون یه روانیه كه میخواد عقده نبودن آیلینو سر من دربیاره.

مامان فرشته - من اون پسرو میشناسم ، این اجباری که جمشید واسه عقد به کار بسته اذیتش میكنه در حالیکه فکر نکنم دیگه بهت کاری داشته باشه ، فقط نمیخواد کسی ازش نافرمانی کنه ، باهاش راه بیا تا...

- تا چی ؟ تا بتونم تو دلش جای آیلینو بگیرم ؟ جای خواهرمو ؟

مامان فرشته - من کی همچین حرفی زدم ؟

- یه عمر دردم این بود که نخواستنم ، یه عمر دردم این بود که اینقدر جمشیدخان عاشق بود که چون آذر منو نخواست اون هم منو نخواست ، یه عمر دردم این بود که چرا خواهرم مثه اون دوتاست ، حالا منم بشم یکی از اونا ؟ یکی از اون آدمایی که ...، جای خواهرمو بگیرم ؟ جای آیلینی که همه میخوانش؟ نه مامانم ، مادری و باورت شده باید قربون دست و پا بلوریم بری ولی یه چیز یادت نمونده که من هیچیم خوشگل نیست ، من حتی به چشم بابام نیومدم ، نه مادرم ، نه دردت تو جونم ، نه به فدای اون همه خوبیت ، برادرزادت پیشکش آدمایی مثل آیلین ، در حالیکه میدونم آیلین آدم برگشتن نیست و شاهین هم آدم از آیلین گذشتن نیست ، این آدمی که جلو روته کم نکشیده که حالا چشمش دنبال خاطرخواهای خواهرش باشه.

آهو - یه عمر خردت کردن ، یه عمر خردشون کن ، حداقل تقاص این چند وقته رو از تیام خان بگیر ، تو پتانسیل انتقامو داری.

- اونقدر خردم که فکر انتقام هم نباشم.

سارا - تو حقتو باید بگیری.

مامان فرشته - جمشید خرجتو میداد آمین ، یادت نره خودت خواستی سفرتو جدا کنی ، جمشید همیشه هم بی مهر نبوده ، خودت انباری ته پارکینگو انتخاب کردی وگرنه اتاقت...

- کم از آیلین داشت ، اسباب بازی نداشت ، عروسک نداشت ، کنار اتاق خانوم گل بود و بس ، چه فرقی بود بین اون اتاق و انباری ته پارکینگ؟ تو بگو مادر من ، منشی این مرتیکه باید بشم تا خرجم دربیاد که منشیش میشم و نمیذارم یه ایراد هم ازم درآره ولی موندگاری تو اون خونه برام سمه ، متنفرم از اون خونه.

مامان فرشته - فکر میکردم مهربان بهت خوب رسیده باشه .

romangram.com | @romangram_com