#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_77

سارا - دارین طرفو ؟

آهو - اوف عجب چیزیه ، من که میگم مسافره ، قیافش به اینجاییا نمیخوره.

سارا - حالا آمارشو درمیارم.

خیره اون مرد به پاترولش تکیه داده و با موبایلش مشغول بودم و ته و توه اون قیافه رو درمی آوردم و تو ضمیر ناخودآگاهم با اون تیام تا حالا دقیق پی به محتوای چهرش نبرده قیاسش میکردم.

نگام رفت سمت سارای فضول در حال آمارگیری از مامان فرشته ی روی صندلی های ایوون در حال گلدوزی.

آهو - بهتری آمین ؟

- آره.

آهو اومد یه چی دیگه بگه که سارا خودشو بهمون رسوند و با اون همه زیرچشمی های نشونه رفته طرف جناب تو ویلا روبرو با گوشیش درگیر گفت : طرف دکتره ، اومده اینجا طرحشو بگذرونه ، مثه اینکه با آرمان هم رفاقتی در حد پای پلی استیشن داره و یه نموره تو درساش به این عزیز دل خواهر کمک میرسونه.

آهو - ای جونم ، وضعیت تاهلش تو چه رده ایه؟

سارا - پاک پاک ، نه نامزدی ، نه دوست دختری ، نه سری ، نه همسری ، بچه تو رده مثبت جامعه قرار گرفته.

آهو - ببینم میتونی مخشو بزنی یا نه؟

سارا - اونکه حرف دو دقیقشه.

آهو - این بابایی که من دارم میبینم با این همه طنابی که طرفش پرت کردیم و یه سر بالا نکرده یه نظر ما رو دید بزنه بیشتر از دو دقیقه کار داره.

سارا نیشی باز کرد و با اون همه عشوه همیشه تو وجودش بوده قدم برداشت طرف اون آدم سر کرده تو گوشیش و با گرمکن طوسیش جلومون وایساده.

آهو - من که میگم این ورپریده از شدت خیطی امشب عینهو سگ پاچه گیر میشه.

- نگو اینجوری ، سارا اگه زود هم عصبانی میشه واسه خاطر اون همه تنشیه که تو این چند ساله تحمل کرده.

آهو - چند وقت پیش تلفنی داشت با یکی حرف میزد ، بسکه سر طرف داد زد من گلوم درد گرفت ، زود از کوره در میره.

romangram.com | @romangram_com