#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_76


سارا – فقط قد كشيده وگرنه عقلي نداره.

مامان نامردي نكرده يه پس گردني حواله ساراي لغز خون كرد و من خنديدم و صورتم تير كشيد.

مامان فرشته – صدبار گفتم در مورد آرمان من درست حرف بزن ، اصلا تو چيكار به بچه من داري ؟

سارا – دوسش دارم ، در ضمن بچه رو خوب اومدي.

كمي سكوت ميشه و من بركه دوست داشتني همه روزاي زندگيمو با چشام زيرو رو كرده ميگم...

- من دوست ندارم برگردم تو اون خونه.

سارا – ايشالا بميره اين تيام همگي راحت شيم.

مامان فرشته – واسه دشمنت هم آرزو مرگ نكن سارا ، مشكل آمين با تيام يه چيز جداست ولي يادم نمياد تيام واسه تو جز برادري كاري كرده باشه ، تيام از سالار بيشتر برات برادري كرد.

سارا – عقده خواهر نداشتنشو خوابوند ، از خونه بابام كه زدم بيرون همه يادشون رفت منو ، تيام هم منو يادش رفت.

مامان فرشته – پس حرف تو حرف آمين نيست ، حرف كينه ايه كه به دل گرفتي از تيام.

سارا – دلم ميگيره واسه آمين ، چرا دنيا با ماها لجه ؟ چرا ما يه روز خوش نبايد داشته باشيم ؟ چرا آدماي دور و برمون از زندگي فقط پول در آوردنشو فهميدن ؟ تو اومدي اينجا خاله خيالت نيست كه ما تو اون شهر نزديك آدمايي كه ازشون فراري هستيم چي ميكشيم.

مامان فرشته – فريال اينجور نااميد بارت نياورد.

اشك كه تو كاسه چشم سارا ميدوئه ، سرش تو سينه آهو قايم ميشه و مامانم لبخند تلخ ميزنه و من ميدونم كه سارا دلش بد تنگ مادرشه.

*******

سقلمه سارا دل و رودمو تو هم پیچوند و اخمامو تو هم کشوند وچشم غرمو نصیبش کرد.

- چته تو؟


romangram.com | @romangram_com