#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_73

- پسره رو آدم ميكنم.

- كمرم ميسوزه.

- به جلز و ولز ميندازمش.

- جمشيدخان راحت ازم گذشت.

- يه روزي تو هم ازش راحت ميگذري.

- چطور عاشقش شدي؟

سكوتش و نرمي بستر موهام ميون پنجه هاش.

- جز مال و ثروت و قيافه چي داشت واسه عاشقي؟

دوباره سكوت ميكنه و من سر برميدارم از روي اون همه امنيت.

- كاش تو هم ازم ميگذشتي تا دلم غصه اينو نداشته باشه كه به خاطر من دور از همه اي.

- همه من تويي ، همه من آرمانه كه پيشمه ، من واسه خاطر تو و آرمان از دنيا ميگذرم همه كه برام آسونه.

- اولين بار كه فهميدم مامانم نيستي...

ضربه آروم دستش رو گونم به خنده ميندازتم و وقتي ميگه " من هميشه مامانتم " به صرف قهقهه مهمونم ميكنه.

- بذار بگم...

- بگو ولي چرت نگو.

- وقتي فهميدم تو فقط منو يه مدت به حرمت دوستيت با عمه مهشيدم نگه داشتي فقط ده سالم بود ، وقتي فهميدم واسه عشق به جمشيدخان اون همه خواستگارتو تا اون سن رد كردي همش ده سالم بود ، وقتي بود كه عمه مهشيد تو اتاق كار جمشيدخان سر تو و عشقت با اون مرد خودخواه دعوا ميكرد ، ده سالم بود ولي خر نبودم ، خر نبودم كه ندونم معني حرفاشون يعني اينكه من حتي تو رو هم تو رويا دارم ، مامان وقتي ازت پرسيدم تو مامانمي يا نه اشك ريختي و بغلم كردي و تو گوشم گفتي از هر مادري برام بيشتر مادري ميكني ، درد من خودمم ، خود مايه دردسرم ، اگه نبودم الان خوشبخت بودي.

- اگه نبودي خوشبخت نبودم چون نه تو رو داشتم نه آرمانو.

romangram.com | @romangram_com