#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_59
سارا – مگه خسرو حيدري چش بود؟
آهو از اين جواب دست به نقد سارا ساكت شده بي حرف مشغول بافتن اون موهاي لخت دل خيليا رو اسير كرده شد.
سارا – من دوسش ندارم ، مثه توئه كله خر كه خسرو به اون آقايي رو دوست نداري.
آهو – حيف اون همه آقايي نيست واسه من؟
سارا – حيف من نيست واسه هادي؟
آهو خنديده اون موهاي فندقي رنگو تو مهارش درآورده به من گفت : اين وثوقه سه روزه داره خودشو ميكشه ، گناه داره بنده خدا يه جوابي بهش بده ، از دل نگروني درآد.
- ميدونم ميخواد چي بگه ، ميخواد بگه ببرم خونه آقا كه من ...
سارا – آمين ميدونم اگه اينو بگم يه كفگرگي مهمونم ميكني ولي تو شايد بتوني انتقام همه روزاي زندگيتو از اون آيلينه...
آهو ته برسو به فرق سر سارا كوبيده گفت : شما نميتوني دو دقيقه خفه خون بگيري؟
اخماي تو هم رفتم رو پس زده حرف سارا رو رو شوخي رد كردم.
آهو – از خر شيطون بيا پايين يه زنگي به اين وثوق بزن ، گوشيت سوخت تو اين سه روز.
گوشيمو به دست گرفته با اون همه ترديد خوره وار تو جونم افتاده راهي اون حياط نقلي و با صفاي ارثيه آهو شدم.
رو شماره وثوق مكث كرده دل دل راه انداختم كه خودش تله پاتيمو رو هوا زده زنگ زد و من مردد تر از هر لحظه اين چند وقته جواب دادم.
- الو...
گوشي رو ده سانتي از گوشم فاصله داده به داد و هوار راه افتاده پشت خط با نيش ناخود آگاه باز شدم گوش دادم.
- دختره نفهم بي شعور هيچ معلومه كدوم گوري هستي ؟ آمين به خداوندي خدا گيرت بيارم چنان حاليت كنم قال گذاشتن من چه معني ميده كه حظ كني ، كجايي آمين ؟ خر نشو دختر ، خودتو بدبخت نكن ، آمين يا حرف ميزني يا من زير سنگ هم شده پيدات ميكنم و حقتو ميذارم كف دستت.
وسط نفس گيريش با اون لحن ملايم آدم خر كنم گفتم : سلام.
romangram.com | @romangram_com