#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_58
ميگه و بي هدفي خرج اون قدماي لبريز ظرافتش ميكنه و دستش رو دستگيره گير ميكنه.
- بچه كه بوديم خاله هميشه ميگفت خدا همه جا هست ، تو آسمون دنبالش نگرد ، بزرگ شدم دلم هوا بچگي كرده ، تو آسمون دارم دنبال خدا ميگردم ... حق تو اين نبود آمين ، يه عمر سر به راهيت واسه جمشيد خان ثمرش نبايد اين همه زجرت ميشد ، دلمو دارم خوش اين ميكنم كه يه روز جمشيد خان واسه يه گوشه چشمت شهرو به هم بريزه.
- دل خوشي قشنگيه.
صداي تق در و من مطمئن از بي خوابي سه تاييمون.
بچه بودم ، واسه مامان ناز كه مي اومدم ، نازمو كه ميخريد ، فقط يه بستني يخي ميخواستم ، حالا هم كه ميرم پيشش و ناز ميكنم و نازمو ميخره تهش يه بستني يخي ميخوام و يه بغل و يه شب تا صبح تو بغلش حرف زدن و از دردام گفتن و اون با همه بي وظيفگيش مادرونه هاشو خرج من كرده.
دلم امشب به اندازه همه بي مادري هام مادرونه ميخواد.
من تو اولين شب صيغه اي بودنم مادرونه ميخوام.
من مادرونه ميخوام و باز اسم وثوق تو اون يك نيمه شب پاييزي رو اسكرين گوشي خاموش و روشني راه ميندازه.
*******
سارا جيغ كشيده منو خندونده غر آهو رو درآورد.
آهو – خب بتمرگ عين بچه آدم بفهمم دارم چه غلطي ميكنم ، هي وول ميخوره ، مو كه نيست ، پشم گربه است والا.
سارا – اولا گربه پشم نداره ، مو داره دوما نكش خب.
آهو – ميخواي فوتش كنم بافته بشه؟
با دندون نخ وصل به لباسو پاره كرده چشمكمو حواله آهو كرده گفتم : از شهين خانوم و گل پسرش چه خبر؟
سارا – آمين خفه نشي همچين اين چارتا استخونو تو فكت خرد ميكنم كه هيچ صافكاري نتونه جمعت كنه چه برسه جراح پلاستيك.
آهو لج سارا رو درآورده موهاي سارا رو بيشتر كشيده گفت : مگه بنده خدا چشه؟
romangram.com | @romangram_com