#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_57

- مگه چشه پسر مردم؟ آقا ، باتربيت ، يكي يه دونه...

سارا – خل و ديوونه ، چيه مرتيكه ديلاق ؟ دو پره گوشت رو تنش نيست همش استخونه.

آهو – اينكه مشكلي ني ، اينقده ميديم بهش بخوره بخوره بخوره كه تهش حسرت دو كيلو كاهش وزنو بخوره.

سارا – تو كه بيل زني يه دوبار باغچه خودتو بيل بزن از اين خشكي درآد.

تلخ ميشه آهو و سردي ميشه بهونش و ميچپه تو خونه و منم خيره ميشم به اون با نگاش آهو رو بدرقه كرده.

- چرا يادش مياري؟

- چرا نميخواد يادش بره؟

- ميشه ؟ نه سارا منطقو بذار كنار ، حست بهت ميگه ميشه؟

- بايد بشه ، غلط ميكنه كه نميشه ، اون عوضي لياقت فكر كردن هم نداره ، ميدوني چقدر عذاب وجدان دارم ؟ ميدوني روزي چندبار دلم ميگره از اين همه خانومي آهو و خجالت ميكشم از اين همه صبوريش؟

- سارا تقصير تو نيست.

- پس تقصير كيه كه اين دختره با اين همه خواستگاراش بايد تاريك دنيا بشه و همه خوشيش بشه خوشي من و تو؟

- سارا چرا خودتو گول ميزني ؟ اگه آهو به اينجا رسيده واسه خاطر اينه كه چشم رو همه بدياي سالار بست.

- دِ درد منم همينه ، من كه گفتم آهو نه ، چرا خر شد؟ اصلا چرا ماها اينجوري هستيم ؟ چرا نميتونيم عين آدميزاد زندگي كنيم؟

- چند دقيقه پيش شاكر خدا بودي.

- شكرش ميكنم ولي تهش نه از زندگي تو راضيم نه از غصه آهو.

- يه روز همش تموم ميشه.

- ترسم اينه سينه قبرستون تموم شه.

romangram.com | @romangram_com