#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_19

*******

كوله پشتيم رو تو بغل گرفتم و با گردش دستم ميون محتوياتش اون چراغ قوه رو بيرون كشيدم و روشنش كردم و نورش رو طرف صورت وثوق گرفتم و اون با چم های بستش عکس العمل نشون داد و من از ديدن قيافه مردونش يه لبخند زدم كه گفت : نورشو بگير اونور اعصاب ندارم.

- آقا روتون تاثير گذاشته كه اعصاب ندار شدين؟

- حالا چرا چراغ قوه تو كيفته؟

- سيم كشي اتاقم مشكل داره هر چراغي كه وصلش ميشه ته عمرش دوهفته است اين چراغ قوه هم رفيق تاريكي اتاقمه.

- چه جالب، ديگه چي تو كيفت داري؟

- تو هم كه اصلا كيف منو زير و رو نكردي.

- من نه ولي اون دوتا چرا.

آينه جيبيمو از كيف بيرون آورده خودمو تو نور اون چراغ قوه با اون همه خون خشك شده رو صورتم برانداز كرده گفتم : چه خوشگل شدم.

- بيا برو تو دستشويي صورتتو تميز كن.

تو روشويي كثيف اون دستشويي نيمه مخروبه با اون نور كم صورتمو تميز كرده با صورت خيسم جلو روش وايسادم.

- منو كي ول مي كنين؟

- تو سوزنت گير كرده انگاري، دقيقا هر روز اين سوالو مي پرسي.

- مگه من مچل شماها و دعواتون با جمشيدخان و آيلينم؟

- كمتر بهش فكر كني خودت كمتر زجر مي كشي.

- آره صد درصد مي تونم با يه بدن گرم از تب و گلويي كه داره آتيش مي گيره اصلا بهش فكر نكنم.

- بذار ببينم چي كار مي تونم برات بكنم.

romangram.com | @romangram_com