#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_135
- چرا مي پرسي؟
- آخه اون بار زده بودت ، بعدش هم همش سرت داد ميزنه ، تازه همش به خاطر اون سركاري...من يه روز بزرگ ميشم ، كار ميكنم ، پول در ميارم بعد تو ديگه نبايد كار كني و خسته بشي ، اون وقت هر وقت خواستيم با هم ميريم گردش.
لبخندم تلخ جا خوش ميكنه رو لبام و دلم پر محبت تر ميشه نسبت به اين پسر كوچولو.
آهو در رو به رومون باز ميكنه و لبخندش متناقض با اون غم چشماش به گرمي به پيشوازمون مياد.
سارا عصبيه و من ميفهمم معني همه ي حركاتشو.
روي تخت كنار حوض كه تنها گيرش ميارم ، كنارش ميشينم و مثه خودش دست دور زانو ميندازم و خيرش ميشم و خودش شروع ميكنه به گفتن...
- امروز سالار زنگ زد ، مي پرسيد خونه تيام چي كار ميكني ؟ ميگفت يه كشيده حرومش كردي ، كمش بوده آمين ، خيلي كم ، من بودم يه تف مينداختم تو صورتش و آدم حسابش نميكردم ، اين همون داداشيه كه من واسه داشتنش بايد جلو رفيقم خجالت زده باشم ، اين همون كثافتيه كه نمكدون شكسته ، هربار كه صدا هق هق آهو رو ميشنوم دلم ريش ميشه از اين همه بي احساسي داداشم.
باز هم خوبه كه فقط متهمش ميكني به بي احساسي و خبر نداري از اون آپارتمان مجردي و آهوي اسير شده.
- داداشم لياقت خانومي آهو رو نداشت ، لياقت اون همون زيرخوابايين كه تو خيابون ريخته ، لياقت اون همون دخترايين كه جز نوك دماغشون هيچي نميبينن ، من سالارو نميبخشم.
من ازش نميگذرم.
- سالار خيلي نامرده.
حيف نامرد.
- سالار بد با آهو تا كرد.
سالار خون آهو رو تو شيشه كرد.
- چطور دلش اومد پشت پا بزنه به اين همه عاشقي آهو.
چطور دلش اومد آهو رو پرپر كنه.
- گاهي فكر ميكنم من و سالار به مامان فريال نكشيديم ، اون به اون مظلومي كجا و من و اون سالار عوضي كجا ؟
romangram.com | @romangram_com