#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_128
- آره قربونت برم ، هر وقت تونستم ميبرمت پارك.
- مرسي.
گونشو نرم بوسيدم و اون باز ناز اومد و من به جون خريدم اون همه ناز بچگونشو.
- آمين ؟
- جونم؟
- من خيلي دوست دارم ، كاش تو مامانم بودي.
دلم مشت شد و ضربان قلبم ريتم گرفت و چقدر من هم ميخوام كه مامان تو باشم.
- تو كه مامان داري.
- اون منو دوست نداره.
- مگه ميشه مامانا بچشونو دوست نداشته باشن؟
آره كه ميشه ، مگه آذر تو رو دوست داشت ؟
- مامان من هميشه دعوام ميكنه و ميگه مامان صداش نكنم ، ميگه بهش بگم سحر جون ، پس من كيو مامان صدا كنم؟ تو مامانم ميشي؟
چه كنم كه دلم خون ميشه اگه نه جوابم باشه به اون همه التماس و خواهش پاك كودكانه.
- من ميشم مامانت ، ولي قول بده جلو بابات منو مامان صدا نكني.
دستاشو دور گردنم انداخت و كنار گوشم با اون لحن خوابالوي دلبرانه گفت : باشه ماماني.
دلم گر ميگره با اين ماماني و وجودم آتيش ميگره با اين لقب.
romangram.com | @romangram_com