#بگذار_آمين_دعايت_باشم_پارت_127

وثوق – تو راهه ، آمين هنوز عاطي نيومده ؟

- نه گفت شب با دوستاش ميره شام بيرون و...

شونه بالا انداختم و يه لبخند دندون نما واسه نگرونيش رفتم و اون چشم غره رفت و من ته مهاي اون چشم غره لبخندشو ديدم.

اومدم از اون جمع مردونه كناره بگيرم كه سينه به سينه عاطي جعبه شيريني به دست دراومدم.

صداي سرخوشش خونه رو برداشته بود و من امروز واسه دومين بار خنده رو رو لباي اون رئيس هميشه واسه من اخم داشته ،ديدم.

عاطي شيريني رو وسط ميز گذاشت و شايان خودشو جلو كشيد و يه دونه از اون شيرينياي خوش برو رو به دست گرفت و گفت : مناسبت اين شيريني چيه عاطي خانوم ؟

عاطي شالشو از سر كشيد و در حال رفتن تو آشپزخونه با اون ولوم بالاي سرخوشي دار داد زد كه...

عاطي – شيريني خواستگاريمه ، همون كه آمين جونم همش زد.

تيام بهم چشم غره رفت و وثوق با خيال راحت يه گاز به شيرينيش زد و به احتمال صددرصد شيريني شد گوشت تنش و شايان يكي كوبيد پس سر وثوق و بهزاد كركر خنديد.

بهزاد – صيام كجاست ؟

وثوق – تو نشيمن داره كارتون ميبينه.

مسيرم به نشيمن كشيد و صيام منو كه ديد خوابالو دستاشو طرفم دراز كرد و من اون موج عشقو به تن كشيدم و كنار بلبل زبونياش باب اسفنجي ديدم و پاپ كورن خوردم.

- آمين ؟

- جون آمين ؟

- من چند روز پيش تو پارك عاشق شدم.

در حد انفجار خنده تو وجودم قل زد و به سختي گفتم : چرا فكر كردي عاشق شدي؟

- آخه يه دختره هست ، موهاش خيلي بلنده ، همش با يه پسره بازي ميكنه ، پسره هم زشته ، تازه من ميدونم دختره هم منو دوست داره ، آخه يه بار بيسكوييتشو نصف كرد اومد بهم داد ، ولي خورشيد نذاشت بيسكوييتو ازش بگيرم ، از اون روز ديگه هچي بهم نداد ، تازه هميشه با مامانش مياد پارك ، منم دوست دارم با مامانم برم پارك ولي مامانم وقت نداره ، من يه مامان ديگه ميخوام ، دوست دارم مامانم مثه مامان اون دختره هي منو ببره پارك ، من دوست ندارم با خورشيد برم پارك ، آمين تو مياي با هم بريم پارك ؟

romangram.com | @romangram_com