#به_من_بگو_جذاب_پارت_90


مارک با صدای آرومی گفت:

"پاشو. کدی ها هیچ وقت نمی شینن."

البته که نه. با عقل جور در می اومد.

وقتی بالاخره محوطه رو ترک کردند،کدی ها پشت سر بازیکن ها که در حال بحث در مورد بازیشون بودند راه می رفتند. مگ از حرفهاشون فهمیده بود که اونها قراره یه بازی گروهی به اسم "بهترین توپ" انجام بدن که تد و دالی

در مقابل کنی و اسپنسر اسکیپجک بازی می کردند. در انتهای هر حفره هر بازیکنی که پایین ترین امتیاز رو برای اون حفره گرفته باشه یه امتیاز برای تیمش به دست میاره،تیمی که در آخرِ بازی بیشترین امتیاز رو داشته باشه،برنده می شه.

کِنی گفت:

"نظرتون چیه روی بیست دلار شرط ببندیم که بازی جذاب تر بشه؟"

اسکیپجک جواب داد:

"خدای من،من و رفقام هر شنبه سر هزار دلار شرط می بندیم."

دالی آهسته گفت:

"این برخلاف مذهبمونه. ما باپتیست(۳) هستیم."

حرفش عجیب بود،چون عروسیِ تد توی کلیسای پروتستان بود و کنی تراولر هم کاتولیک بود. وقتی به اول زمین چمن رسیدن،تد به طرفش اومد دستشو دراز کرد و با چشمهای زهرآگین گفت:

"دِرایوِر!(۴)"

مگ جواب داد:

romangram.com | @romangram_com