#به_من_بگو_جذاب_پارت_80
"این حرف جلوشو نمی گیره. و پیدا شدنِ سر و کله ی خواهرم آخرین چیزیه که نیاز داریم. اسپنس می دونه،نمی تونه مارو شکست بده ولی از اینکه از یه زن شکست بخوره متنفره و بازی چهار نفره ی توری تقریبا اندازه ی بازیِ من خوبه."
"دِکس قراره به شِلبی بگه که توری رو از اینجا دور کنه."
مگ با خودش فکر کرد که دِکس مخففِ دکستِره؟اسمی که آشیونه ی عشقِ تد به اسمش ثبت شده بود.
تد به دیوار تکیه داد:
"به محض اینکه متوجه نقشه ی توری برای پُر کردنه جای خالیِ نفرِ چهارم شدم با بابا تماس گرفتم تا از نیویورک برگرده."
"این قطعا اعتماد به نفس اسپنس رو بالا می بره. بازی با دالاس بودینِ بزرگ!!"
مگ ردی از ناراحتی توی لحن کنی حس کرد که احتمالا تد هم متوجه شد.
"مثل دخترا رفتار نکن. تو هم تقریبا به اندازه ی بابا معروفی."
لبخند تد از بین رفت و دستهاشو بین زانوهای خم شده اش آویزون کرد و گفا:
"اگه موفق نشیم،شهر خیلی بیشتر از چیزی که دلم می خواد در موردش فکر کنم،تحت فشار قرار می گیره."
"وقتشه بزاری مردم بدونن شرایط چقدر جدیه."
"خودشون می دونن. اما فعلا نمی خوام کسی چیزی به زبون بیاره."
باز هم چند دقیقه سکوت برقرار شد و دو مرد آبجوهاشون رو تموم کردند. بالاخره کنی بلند شد تا بره:
"تقصیر تو نیست تد. قبل از اینکه اجازه بدی به عنوان شهردار انتخابت کنن اوضاع داغون بود."
romangram.com | @romangram_com