#به_من_بگو_جذاب_پارت_79


"باید دوباره باردارش کنی. وقتی بارداره زیاد انرژی نداره."

"سه تا بچه کافیه. مخصوصا بچه های ما."

یه بار دیگه حس غرور و افتخار از بین کلماتش کاملا حس می شد.

چند دقیقه توی سکوت آبجو نوشیدن. مگ به خودش اجازه داد که یکم امیدوار بشه. تا وقتی که نَرَن قسمت پشتی که لباسهاش پخش بودند، این ماجرا می تونست بی دردسر تموم شه.

کِنی گفت:

"فکر می کنی این دفعه زمین رو بخره؟"

"گفتنش سخته. اِسپِنسِر اِسکیپجَک غیرقابل پیش بینیه. شش هفته پیش بهمون گفت تصمیم گرفته حتما توی سن آنتوان مجموعه رو بسازه،حالا دوباره اینجاست."

مگ مکالمات زیادی در این مورد شنیده بود که بفهمه اسپنسر اسکیپجک صاحب شرکت "وایس روی" شرکت غول پیکر تجهیزات لوله کشیه و مردیه که همه برای ساختن یه مجتمع مسکونی و زمین گلف لوکس که می تونست توریست ها و بازنشسته هارو جذب کنه و شهر رو از رکود اقتصادی نجات بده، روش حساب باز کرده بودند. احتمالا تنها صنعتِ مناسبِ واینت، یه شرکت الکترونیک بود که بخشی ازش مالِ پدرِ کنی،وارِن تراولر بود. اما یه شرکت برای تقویت اقتصاد محلی کافی نبود و شهر به شغل و منبع درآمد جدید نیاز داشت.

تد گفت:

"فردا باید کاری کنیم به اسپنس خوش بگذره. بهش نشون بدیم اگه واینت رو انتخاب کنه،آینده اش چطور می شه. برای صحبت در مورد مسائل کاری تا شب صبر می کنم،باید انگیزه های مالیاتی رو مطرح کنیم و بهش یادآوری کنیم که چقدر روی خرید اون زمین سود می کنه. خودت که واردی."

"اگه فقط توی ویندمیل کِریک زمین کافی داشتیم که با بولدوزر صاف کنیم و مجتمع رو اونجا بسازیم خیلی خوب می شد."

طوری که کِنی در موردش حرف میزد، نشون می داد موضوعیه که قبلا خیلی در موردش حرف زدن.

تد قوطی آبجوش رو با صدای آرومی کنار گذاشت و جواب داد:

"مطمئنا ساختنش خیلی ارزون تر می شد. "توری" می خواست فردا باهامون بازی کنه به خاطر همین بهش گفتم اگر نزدیک باشگاه ببینمش می گم دستگیرش کنن."

romangram.com | @romangram_com