#به_من_بگو_جذاب_پارت_76
معاون از اون مردهای پرحرف،لاغر با عینک و ریشی صاف و مرتب بود که همونطور که توضیح می داد با وجود وضعیت نامطلوب باشگاه و نیمه خصوصی بودنش و اینکه نسبت به محل کار سابقش خیلی سطح پایین تره ولی ویندمیل کریک خونه ی دالاس بودین و کِنی تراولر دو تا از بزرگترین اسطوره های دنیای گلفِ حرفه ایه. انگار مگ اینو نمی دونست.
ویندمیل کریک همچنین خونه ی تد بودین و دوستهای صمیمیش بود و مگ اگه توی روزنامه ی هفتگیِ واینت نمی خوند که معاونِ تازه استخدام شده ی باشگاه قبلا توی یه باشگاه گلف در "وِیکو" کار می کرده و این به این معنی بود که اون توی این شهر غریبه است هیچ وقت بنزین هدر نمی داد که بیاد اینجا. شاید اون هنوز نمی دونست مگ "وُلدِمورت"(1) واینته. فورا باهاش تماس گرفته بود و در کمال تعجب برای مصاحبه ی امروز بعداز ظهر وقت گرفته بود.
معاون گفت:
"ساعت کاریت از هشت تا پنجه،دوشنبه ها هم تعطیلی."
مگ اینقدر به رد شدن عادت کرده بود که حواسش پرت بود. نمی دونست راجع به چکاری داره حرف می زنه یا اصلا کارو بهش پیشنهاد داده یا نه،گفت:
"این...عالیه. هشت تا پنج عالیه."
"حقوقش زیاد نیست ولی اگه کارت رو درست انجام بدی انعام خوبی گیرت میاد. مخصوصا اخر هفته ها."
انعام!!!
"قبول می کنم."
معاون نگاهی به رزومه ی خیالیِ مگ انداخت و بعد لباسی که از بین لباس های محدودش انتخاب کرده بود، دامن گل گلی نخی،تاپ سفید،کمربند سیاه نگین دار،صندل های گلادیاتوری و گوشواره های سلسله ی سونگش رو از نظر گذروند، و با شک گفت:
"مطمئنی؟روندن ماشین نوشیدنی کار مهمی به حساب نمیاد."
مگ جلوی خودشو گرفت که نگه اون هم کارمند مهمی نیست و گفت:
"برای من عالیه."
درموندگی باعث شده بود خیلی راحت اعتقاداتش در مورد اینکه زمین های گلف باعث نابودیِ محیط زیست می شن رو کنار بگذاره.
romangram.com | @romangram_com