#به_من_بگو_جذاب_پارت_61
تد سوت آرومی زد و گفت:
"لعنتی،خیلی سنگین بود."
مگ ایستاد و دامنش رو پایین کشید و گفت:
"از کجا می دونی؟"
نگاهش به آرومی روی پاهای مگ لغزید و لبخند زد:
"برآورد تجربی."
مگ گوشه ی تشک را گرفت و یه جورایی موفق شد به اندازه ی کافی قدرتش رو جمع کنه تا این چیز وحشتناک رو بچرخونه و بکشوندش روی تخت.
تد گفت:
"آفرین."
یه تیکه مو رو از جلوی چشمش عقب داد و گفت:
"تو یه روانیِ سنگدلِ کینه ای هستی."
"چه خشن!"
"من تنها آدمِ توی دنیا هستم که درونِ تدِ مقدس رو می بینم؟"
"تقریبا."
romangram.com | @romangram_com