#به_من_بگو_جذاب_پارت_51


تد یه دسته کلید از توی جیب شلوارش درآورد:

"نمی دونم. فکر می کنم یکی از اون آدم هاییه که سعی می کنم از ذهنم بیرونش کنم."

بیردی زیر لب غر زد:

"کاملا موافقم."

و با این حرفهای بدجنسانه،بیردی،مگ رو از لابی به درون دنیای خدمتکاری هدایت کرد.

فصل پنجم

اِما تِراوِلِر خانه ی مزرعه ایِ سنگ آهکیِ کرم رنگ رو که اون و کِنی به همراه سه بچشون توش زندگی می کردند، دوست داشت.توی چراگاه اون طرفِ بلوط‌ های ویرجینایی اسب ها با رضایت چرا می کردند و یه مرغ مُقَلِد از جایی روی نرده های سفیدِ تازه رنگ شده،آواز می خوند. به زودی هلو های توی باغ آماده چیدن می شدند.

به جز یه نفر همه ی اعضای کمیته ی بازسازی کتابخانه عمومی واینت برای جلسه بعد از ظهر شنبه شون دور استخر جمع شده بودند. کِنی بچه ها رو به شهر برده بود تا کمیته بدون مزاحمت کارشون رو انجام بدن هرچند اِما از روی تجربه طولانی مدت می دونست تا وقتی همه ی اعضا که رده سنیشون از سی و دو تا سن خودش که چهل بود،بحثشون رو در مورد تمام اتفاق هایی که افتاده رو تموم نکنن،هیچ کاری انجام نمی شه.

"من سالهاست دارم برای کالج "هالی" پس انداز می کنم و حالا اون می گه که نمی خواد بره کالج."

بیردی کیتل دستی به کت و دامن جدیدِ مارکِ تامی باهاما با خطوط توری مُوربش کشید تا کمرش رو بپوشونه.دخترش چند هفته پیش با نمرات عالی از دبیرستان واینت فارغ التحصیل شده بود. بیردی نمی تونست اصرار هالی،برای رفتن به کالج عمومی شهر توی پاییز رو به جای دانشگاه تگزاس قبول کنه،درست همونطور که نمی تونست رسیدن تولد چهل سالگیش رو بپذیره!

"امیدوار بودم تو بتونی سر عقل بیاریش بانو اِما."

به اِما به عنوان تنها بچه ی اِرل پنجمِ مرحومِ "وود بورن"،عنوان افتخاریِ «بانو» رو داده بودند ولی هیچوقت ازش استفاده نکرده بود. اما این باعث نشده بود که تمام مردم واینت، به جز بچه هاش و فرانچسکا،اونو بانو صدا نکنن، هر چند بار هم که ازشون درخواست کرده بود این کار رو نکنند،فایده نداشت. حتی شوهرش هم بانو صداش می کرد. البته مگر اینکه توی تختخواب بودن که در اون صورت...

اِما سعی کرد توی خیالات شهوانی غرق نشه. اون یه معلم بازنشسته و یکی از اعضایِ قدیمیِ هیأت آموزش و پرورش،مدیر فرهنگی شهر و رئیس دوستانِ کتابخانه عمومی واینت بود بنابراین به سؤالات در مورد بچه های دیگران عادت داشت.

"هالی خیلی باهوشه بیردی. باید بهش اعتماد کنی."

romangram.com | @romangram_com