#به_من_بگو_جذاب_پارت_48
"من علاقه ای به پوشیدن چیزهای کهنه ی دیگران ندارم. فکر کنم این بیشتر عادتِ لس آنجلسی ها باشه."
پس گزینه ی کلاه فرانسویِ جینجر راجرز کلا حذف می شه. مگ دوباره تلاش کرد:
"اینها واقعا کهنه نیستند،گوشواره های آنتیکِ ارزشمندی هستند."
"می تونی صورت حسابتو پرداخت کنی با نه،خانوم کورانادا؟"
مگ سعی کرد جوابی پیدا کنه ولی نتونست.
تد گفت:
"فکر می کنم جواب سوالت رو گرفتی بیردی."
بعد به تلفن روی میز اشاره کرد:
"کسی هست که بتونی باهاش تماس بگیری؟دوست ندارم مجبور شم ببرمت ایستگاه پلیس."
مگ حتی یه لحظه حرفشو باور نکرد. اون از هیچی بیشتر از این لذت نمی برد که خودش مگ رو توقیف کنه. احتمالا حتی داوطلب می شد که بازرسی بدنیش هم بکنه،خم شو خانوم کورانادا!!!
مگ لرزید و تد همون لبخند آرومش رو زد ،انگار که ذهن مگ رو می خوند.
بیردی اولین نشونه های شور و شوق خودشو نشون داد:
"من یه فکری دارم. خیلی خوشحال می شم که در مورد این موضوع با پدرت حرف بزنم. و موقعیتت رو توضیح بدم."
مگ با خودش فکر کرد:مطمئنم همینطوره.جوتب داد:
romangram.com | @romangram_com