#به_من_بگو_جذاب_پارت_42
"اینکه از مهمان خانه بخوام صورت حساب رو برام ایمیل کنن معنیش این نیست که من یه گدای ولگردم!!!"
افسر پلیس با عصبانیت غرید:
"شنیدی چی گفتم خانوم؟برگرد توی ماشین."
قبل از اینکه مگ وقت کنه تکون بخوره،تد دوباره نزدیکشون شد و گفت:
"همکاری نمی کنه شِلدون،فکر کنم مجبوری بازداشتش کنی."
"بازداشتم کنه؟"
تد چهره ی ناراحتی به خودش گرفته بود که باعث شد مگ فکر کنه اون تمایلات سادیستی(۱) داره. مگ فورا برگشت توی ماشین.تد کنار رفت و گفت:
"شِلدون نظرت چیه خانوم کورانادا رو تا مهمان خانه اسکورت کنیم تا کارِ ناتمومش رو تموم کنه؟"
"البته."
افسر پلیس به چند متر پایین تر توی جاده اشاره کرد:
"اونجا دور بزنید،خانوم. ما درست پشت سرتون هستیم."
ده دقیقه بعد،مگ یه بار دیگه داشت به میز پذیرش مهمان خانه محلیِ واینت نزدیک می شد ولی این بار تد بودین داشت کنارش راه می رفت،در حالی که افسر پلیس جلوی در ایستاده بود و با بی سیم روی یقش صحبت می کرد.
مسئول پذیرشِ بلوندِ زیبا به محض دیدن تد بلند شد ایستاد. لبهاش به لبخند پهنی باز شد. حتی به نظر می رسید موهاش هم برق می زنند. همزمان با نگرانی ابروهاش به هم گره خورد و گفت:
"سلام تد،حالت چطوره؟"
romangram.com | @romangram_com