#به_من_بگو_جذاب_پارت_4
"کارهای تو برای حمایت از بچه ها،زندگی های زیادی رو نجات داده و به نظر من این از آی کیوی نجومی واقعا مهمتره."
لوسی آهی کشیدو گفت:
" من دوستش دارم ولی بعضی وقت ها..."
"چی؟"
لوسی دست تازه مانیکور شده با لاک صورتی کمرنگش به جای سبز زمردی که این روزها مگ ترجیح میداد رو تکون داد و گفت:
"احمقانه است.استرس های دقیقه آخری.مهم نیست."
نگرانی مگ بیشتر شد و گفت:
"لوسی ما دوازده ساله دوست های صمیمی هم هستیم. بدترین رازهای همو می دونیم. اگر مشکلی هست..."
"مشکل خاصی نیست. من فقط به خاطر جشن عروسی و این همه توجهی که داره جلب می کنه استرس دارم. همه جا پر از خبرنگاره."
لوسی روی لبه تخت نشست و بالشی بغل کرد و به سینه اش چسبوند،کاری که تو دوره ی کالج هر وقت از چیزی ناراحت بود انجام می داد.ادامه داد:
"ولی...اگه اون برای من زیادی خوب باشه چی؟من باهوشم، اما اون باهوشتره. من خوشگلم اما اون خیلی جذابه. من سعی می کنم آدم خوبی باشم اما میشه گفت اون یه قدیسه."
مگ عصبانیت در حال فورانش رو کنترل کرد و گفت:
"مغزت شستشو داده شده."
"هر سه ی ما با پدر و مادرهای معروف بزرگ شدیم...ولی تد ثروتشو خودش به دست آورده."
romangram.com | @romangram_com