#به_من_بگو_جذاب_پارت_39
مگ شیشه رو پایین داد و لبخند زد:
"سلام افسر."
خدایا خواهش می کنم یه کاری کن به خاطر اگزوز خرابم باشه نه به خاطر فرار از دادن صورت حسابم. قبل از اینکه افسر پلیس چیزی بگه مدارکش رو بهش داد و گفت:
"مشکلی پیش اومده؟"
افسر پلیس نگاهی به گواهینامه اش کرد و بعد نگاهی به کلاهش انداخت. فکر کرد بهش بگه این کلاه رو قبلا جینجر راجرز پوشیده ولی به نظر نمی اومد افسر به فیلم های قدیمی علاقه ای داشته باشه.گفت:
"خانوم،به ما گزارش دادن شما بدون پرداخت صورت حسابتون مهمان خانه رو ترک کردین."
دلش ریخت:
"من؟مسخره است."
از گوشه ی چشم حرکتی رو توی آینه ی بغلش دید،افسر پلیس دوم تصمیم گرفته بود بهشون ملحق بشه. فقط این یکی افسر پلیس به جای یونیفرم،جین و تیشرت مشکی پوشیده بود. و اون...
مگ با دقت بیشتری به آینه خیره شد.نه!!!!!!
کفش های مرد توی سنگریزه ها فرو رفت.سایه ای روی بغل ماشین افتاد.نگاهش رو بالا آورد و متوجه شد به چشم های کهرباییِ بی احساسِ "تد بودین" خیره شده.
"سلام مگ"
فصل چهارم
"تد!"
romangram.com | @romangram_com