#به_من_بگو_جذاب_پارت_35


"داره به اراده ی خودش اینکارو می کنه."

شاید رئیس جمهور به یاد فرار سرکشانه ی سال ها قبل خودش افتاده بود.ادامه داد:

"فعلا،باید بهش زمانی که نیاز داره رو بدیم."

اون از مگ قول گرفته بود تا چند روز دیگه هم توی واینت بمونه مبادا لوسی پیداش بشه:

"بعد از افتضاحی که به بار آوردی، این حداقل کاریه که می تونی انجام بدی."

مگ اینقدر احساس گناه می کرد که نتونست درخواستش رو رد کنه. و متاسفانه رئیس جمهور و شوهرش هم به فکرِ حساب کردنِ هزینه ی روزهای اضافه ای که مگ توی مهمان خانه مونده بود،نیفتاده بودند.

مگ به مسئول پذیرش گفت:

"عجیبه."

مسئول پذیرش علاوه بر زیباییِ طبیعیش،موهای هایلایت شده، آرایش کامل،دندون هایِ خیلی سفید و انواع دستبندها و انگشترهاش، اونو برخلاف مگ،جز دسته ای که وقت و پولِ زیادی برای ظاهرشون صرف می کنند،قرار می داد.

"متاسفانه کارت دیگه ای همراهم نیست،براتون چک می نویسم."

این کار غیر ممکن بود چون سه ماه پیش حساب بانکیش رو خالی کرده بود و از اون موقع با آخرین کارت اعتباریِ عزیزش زندگیش رو گذرونده بود. کمی کیفش رو زیر و رو کرد و گفت:

"اوه نه،دسته چکم رو فراموش کردم."

"مشکلی نیست. یه دستگاه خودپرداز درست اون طرف نبش هست."

"عالیه."

romangram.com | @romangram_com