#به_من_بگو_جذاب_پارت_33


لحنش تلخ شد:

"مگ کورانادا بچه های تد رو از ما دزدید.لوسی و نوه های مارو ازمون گرفت."

اِما نتونست ناراحتیشو تحمل کنه. از روی نیمکت بلند شد و بغلش کرد:

"تو هنوز اون نوه هارو داری عزیزم. تد یه دختر دیگه پیدا می کنه. یه دختر خیلی بهتر از لوسی جوریک."

فرانچسکا حرفش رو باور نکرد. اِما می تونست اینو تو چهره اش ببینه و تصمیم گرفت بدترین خبرِ ممکن رو بهش نگه. اینکه مگ کورانادا هنوز توی شهر بود!!!!!

****

"کارت اعتباری دیگه ای دارید،خانوم کورانادا؟"

مسئول پذیرشِ بلوند و خوشگلِ مهمان خانه پرسید:

"به نظر می رسه این یکی رو قبول نمی کنه!"

"قبول نمی کنه؟"

مگ وانمود کرد معنی این حرف رو نمی فهمه. در صورتی که خیلی خوب می فهمید. آخرین کارت اعتباریش هم با صدای آرومی پرت شد توی کشوی وسط میز پذیرشِ مهمان خانه محلی واینت.

مسئول پذیرش سعی نکرد رضایتش رو پنهون کنه. وقتی خبرِ نقش پیچیده ی مگ توی بهم خوردن عروسی ای که باعث تحقیر بین المللی شهردار مقدسِ شهر شده بود مثل یه ویروس توی هوای این شهر کوچیک که هنوز چند تا خبر نگار توش مونده بودن،پخش شد مگ هم تبدیل به دشمن عمومی شماره یک واینت شد.

یه گزارشِ خیلی اغراق آمیز از مکالمه مگ با بیردی کیتل تو شب مهمانیِ شام تمرین نُقل دهن مردم شده بود. فقط در صورتی که مگ می تونست فورا واینت رو ترک کنه،از همه این ماجراها اجتناب می کرد، ولی این غیرممکن به نظر می رسید.

خانواده لوسی روز یکشنبه درست بیست و چهار ساعت بعد از فرار لوسی واینت رو ترک کرده بودند. مگ فکر می کرد شاید به امید اینکه لوسی برگرده فعلا اینجا بمونن ولی رئیس جمهور باید همراه با پدر لوسی که مجریِ گردهمایی خبرنگارهای پزشکی بین المللی بود توی کنفرانس جهانی سازمان بهداشت جهانی در بارسلونا حضور پیدا می کرد. مگ تنها کسی بود که از موقع فرار لوسی باهاش صحبت کرده بود.

romangram.com | @romangram_com