#به_من_بگو_جذاب_پارت_14
"به نظر می رسه تو به رابطه ی من و لوسی شک داری."
لوسی به جای دفاع از تصمیمش برای ازدواج با بازی با مرواریدهای بیخود توی گردنش تمامِ شک و تردیدهای مگ رو تایید کرد.مگ تاکید کرد:
"تو یه مرد عالی هستی."
نتونست جوری حرف بزنه که شبیه به یه تعریف باشه.ادامه داد:
"اگه زیادی عالی باشی چی؟"
"متاسفم،متوجه نمی شم."
حتما برای یه آدم فوق العاده باهوش،این تجربه ی جدیدی بود.مگ گفت:
"اگه...تو برای لوسی یکم زیادی خوب باشی چی؟"
لوسی به جای اعتراض،لبخند مصنوعیِ مخصوص کاخ سفیدشو زد و جوری مرواریدهارو بین انگشتهاش فشرد که انگار دونه های تسبیح هستن.
تد خندید:
"اگه منو بهتر می شناختی می فهمیدی این حرف چقدر مُضحکه. حالا اگه اجازه بدی می خوام لوسی رو با رهبر گروه پیشاهنگ قدیمیم آشنا کنم."
دستشو دور شونه ی لوسی انداخت و از مگ فاصله گرفتن.
مگ به تجدید قوا نیاز داشت.،به سرعت به سمت سرویس بهداشتی رفت و بلافاصله با یک خانم کوتاه خِپِل با موهای کوتاه قرمز و کلی آرایش مواجه شد که گفت:
"من "بیردی کیتل" هستم."
romangram.com | @romangram_com