#به_من_بگو_جذاب_پارت_108
"مردم میان واینت تا با فرهنگ و آداب و رسوم شهرهای کوچیکِ آمریکا آشنا بشن. مثلا روست ابوت. اینجا یه جایِ بِکره بدون هیچ تغییری،با شاخ گاوهایِ خیلی بزرگ که از دیوار آویزون شدن. هممون می دونیم پولدارها چقد به اصالت اهمیت میدن."
یه طرز فکر جالب برای یه میلیونر. مگ یهو متوجه شد که همه ی آدم های دورِ میز به شدت پولدار هستند به جز اون. حتی اسکیت کوپر هم حتما از اون همه پولِ انعامی که از کدی بودن برای دالی درآورده بود چند میلیونی پس انداز داشت.
اسپنس دستش رو دورِ مچِ مگ حلقه کرد و گفت:
"بیا برقصیم خانوم مگ،باید شامم رو هضم کنم."
مگ نمی خواست باهاش برقصه،و به بهانه ی برداشتنِ دستمال دستش رو از از دستِ اسپنس بیرون کشید و گفت:
"نمی فهمم چرا اینقدر دوست داری که یه مجموعه ی گلف بسازی! تو الان رئیسِ یه شرکتِ بزرگ هستی،چرا می خوای زندگیتو پیچیده تر کنی؟"
"بعضی چیزها توی سرنوشت یه مرد هستن."
شبیه یکی از دیالوگهای پدرش توی یکی از بدترین فیلم هاش به نظر می رسید.اسپنس پرسید:
"تا حالا اسمِ "هِرب کوهلِر" رو شنیدی؟"
"فکر نمی کنم."
"کمپانیِ کوهلر. شرکت تجهیزاتِ لوله کشی. بزرگترین رقیب من."
مگ به لوله کشی و تجهیزات حمام توجه زیادی نداشت. ولی با این حال اسم کوهلر رو شنیده بود،سرشو تکون داد.
"هرب صاحب باشگاه آمریکایی توی کوهلره "ویسکانسینه" همراه چهار تا از بهترین زمین های گلف "میدوِست". هر یک از اتاق های باشگاه آمریکایی با جدیدترین لوازم لوله کشی مجهز شده. حتی یه موزه ی لوله کشی داره. هر سال جزِ برترین هاست."
"هِرب کوهلِر مرد مهمیه."
romangram.com | @romangram_com