#به_من_بگو_جذاب_پارت_106
"تو از کجا می دونی!تو اون موقع یه بچه بودی و حتی اونجا هم نبودی. بعلاوه تو خودت هم توی پارکینگ روست ابوت ماجرا داشتی. مثلا اون شبی که بانو اِما از دستت ناراحت شد و ماشینت رو دزدید و مجبور شدی توی بزرگراه دنبالش بدوی."
کنی گفت:
"خیلی طول نکشید تا بهش برسم. زنم راننده ی خوبی نبود."
تد گفت:
"هنوزم نیست. از تمام راننده های شهر آروم تر می رونه. همین هفته ی قبل توی جاده ی معدنِ سنگ ترافیک راه انداخته بود. مردم باهام تماس گرفتن و شکایت کردن."
کنی شونه ای بالا انداخت و گفت:
"هر چقدر هم که تلاش کنیم نمی تونیم راضیش کنیم که محدودیت های سرعتی که تعیین شده فقط یه توصیه ی مودبانه هستند."
تمام عصر به همین صورت گذشته بود هر پنج تاشون با روش های خودشون اسکیپجک رو سرگرم کردند در حالی که اسکیپجکی که از مگ خواسته بود اسپنس صداش کنه،توی ترکیبی از سرگرمی و ردِ ضعیفی از غرور غرق بود. از اینکه مورد توجه این مرد های معروف باشه خوشش می اومد. از اینکه می دونست چیزی داره که اونها می خوانش، چیزی که اون قدرتش رو داره که ازشون دریغ کنه لذت می برد. دستمالش رو روی دهنش کشید تا سس باربیکیو رو از روش پاک کنه. تد به صندلیش تکیه داد و مثل همیشه ریلکس گفت:
"خیلی از تشریفات مانع ما نمی شه. مردمِ این اطراف خیلی از خط قرمز ها براشون مفهومی نداره اگر بخوایم کاری رو بکنیم انجام می دیم."
اسپنس به مگ لبخند زد:
"فکر می کنم قراره یه اعلامیه ی سیاسی بشنوم."
مدت زمان زیادی گذشته بود. مگ شدیدا خسته بود دلش می خواست توی اتاقکش لم بده و بخوابه. بعد از کدی گری افتضاحش بقیه ی روز رو روی چرخ نوشیدنی کار کرده بود. متاسفانه سرپرستش یه بچه ی معتاد با حداقلِ تواناییِ برقراری ارتباط بود و نمی دونست که کارمند سابقش چطور نوشیدنی ها رو مرتب می کرده. مگ از کجا باید می دونست که خانوم های گلفر باشگاه معتاده چای سردِ رژیمی آریزونا هستند و اگه توی حفره ی چهاردهم براشون آماده نباشه عصبانی میشن با این حال به اندازه ی تموم کردن آبجوی بادلایت بد نبود. توی یه مورد عجیب گلفر های مردِ چاق باشگاه توهم اینو داشتن که چون لایت به معنی سبکِ پس می تونن دو برابر بنوشن. شکم هاشون باید بهشون می فهموند که طرز فکرشون می تونه اشتباه باشه اما ظاهرا اینطور نبود.
تعجب برانگیزترین بخش امروز این بود که با وجود همه ی این مسائل اصلا از این کار بدش نمی اومد باید از کار توی یه باشگاه محلی بدش می اومد ولی بیرون بودن رو دوست داشت حتی اگه اجازه نداشت اونطور که دلش می خواد تمام زمین گلف رو با ماشینش بگرده و مجبور بود توی حفره ی پنجم یا چهاردم پارک کنه. اینکه اخراج نشده بود هم مزید بر علت بود.
اسپنس سعی کرد از بالای تاپی که با یه تیکه از پارچه ی ابریشمی که توی مهمونیِ شام تمرین پوشیده بود درست کرده بود و حالا با شلوار جین پوشیده بود، نگاه دزدکی بهش بندازه. تمام عصر لمسش کرده بود. استخون روی مچش رو لمس کرده بود شونه و کمرش رو نوازش کرده بود، به بهانه ی کنجکاوی در مورد گوشواره هاش لاله ی گوشش رو لمس کرده بود، تد تمام لمس ها را دیده بود و برای اولین بار از وقتی همدیگرو دیده بودند خوشحال بود که مگ اونجاست. اسپنس خیلی بهش نزدیک شد و گفت:
romangram.com | @romangram_com